دانشگاه شهید باهنر کرمان
جغرافیای اجتماعی شهری
2645-7784
3
2
2016
08
22
پهنه بندی و تعیین تناسب اراضی جهت دفن پسماندهای شهری (مطالعۀ موردی: شهر کهنوج)
1
17
FA
احمد
پوراحمد
استاد جغرافیا و برنامهریزی شهری، دانشگاه تهران، تهران، ایران
apoura@ut.ac.ir
محمد
رحمانی اصل
دانشجوی کارشناسی ارشد جغرافیا و برنامهریزی شهری، دانشگاه تهران، تهران، ایران
rahmaniasl69@gmail.com
اصغر
حیدری
دانشجوی کارشناسی ارشد جغرافیا و برنامهریزی شهری، دانشگاه تهران، تهران، ایران
asghrheadari@ut.ac.ir
محسن
شیخ زاده
دانش آموختة کارشناس ارشد جغرافیا و مخاطرات محیطی، دانشگاه تهران، تهران، ایران
10.22103/juas.2016.1837
امروزه توسعۀ روز افزون مناطق شهری، افزایش جمعیت و افزایش مصرف مواد تجزیهناپذیر سبب شدهاست که یکی از دغدغههای اصلی مدیریت شهری، چگونگی دفع پسماندها باشد. با توجه به پیچیدگی مسائل شهری استفاده از مدلها و تکنیکهای جدید به خصوص مدلهای تصمیمگیری چندمعیاره و نیز تلفیق آنها با سیستم اطلاعات جغرافیایی از ابزارهای کارآمد در جهت شناسایی پهنههای مناسب جهت دفن پسماند به شمار میآیند؛ لذا در این پژوهش از تکنیک تصمیمگیری چندمعیاره AHP به منظور وزندهی و از مدل SAW جهت تلفیق لایههای مؤثر در مکانیابی محل دفن زباله در شهر کهنوج استفاده شدهاست. در این باره از 16 معیار استفاده شد که عبارتند از: فاصله از اراضی کشاورزی و باغها، کاربری اراضی، فاصله از پهنههای سیلگیر، فاصله از مسیل، فاصله از قنات، فاصله از چاههای آب شرب، جهت باد، فاصله از شهر کهنوج، فاصله از مراکز روستایی و نقاط سکونتگاهی، فاصله از خطوط ارتباطی، فاصله از شهرک صنعتی، فاصله از خطوط انتقال نیرو، فاصله از گسل، نوع خاک، شیب و در نهایت جنس سنگ بستر استفاده شد. بر اساس نتایج تحقیق، اراضی شهرستان از نظر قابلیت دفن پسماند در 4 طیف خیلی مناسب، نسبتاً مناسب، نسبتاً نامناسب و خیلی نامناسب طبقهبندی شد. اراضی با قابلیت خیلی مناسب 2/5201 هکتار و اراضی با قابلیت نسبتاً مناسب 4/5137 هکتار میباشد. در نهایت از بین پهنههای با قابلیت خیلی مناسب، دو مکان برای دفن پسماندهای شهر کهنوج پیشنهاد شد؛همچنین، نتایج نشان داد که از بین مکانهای دفن فعلی شهر کهنوج، سایت شمارۀ 1 در طبقۀ خیلی نامناسب قرار دارد و اصلاً عاقلانه نیست که استفاده از آن برای دفن پسماند ادامه یابد و سایت شمارۀ 2 در طبقۀ خیلی مناسب قرار دارد.
پهنه بندی,محل دفن زباله,مدل SAW,سیستم اطلاعات جغرافیایی,شهر کهنوج
https://jusg.uk.ac.ir/article_1837.html
https://jusg.uk.ac.ir/article_1837_67ffc59d7941daa990168737002434cd.pdf
دانشگاه شهید باهنر کرمان
جغرافیای اجتماعی شهری
2645-7784
3
2
2016
08
22
اثرات گردشگری بر توسعۀ شهر با رویکرد ارتقای کیفیت زندگی (مطالعۀ موردی: شهر گچساران)
19
37
FA
محمد
رحیمی
استادیار بخش جغرافیا و برنامهریزی شهری، دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایران
mrahimi@uk.ac.ir
فاطمه
پازند
کارشناس ارشد شهرسازی گرایش برنامهریزی شهری، دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرمان، کرمان، ایران
10.22103/juas.2016.1838
سطح کیفیت زندگی جامعۀ محلی با مراحل مختلف مدل چرخة حیات گردشگری در ارتباط است. در نظریههای متعدد اعتقاد بر این است چرخة حیات گردشگری، که عموماً بر ظرفیت تحمل اجتماعی استوار است، در طول مراحل اولیة توسعه تغییرات مثبتی در سطح کیفیت زندگی ساکنان مقصد ایجاد میشود؛ ولی در ادامه، زمانی که ظرفیت تحمل یا سطح تغییرات قابل قبول جامعه به آستانة خود برسد، تغییرات منفی ناشی از توسعة گردشگری در جامعه نمایان خواهد شد و به تدریج، کیفیت زندگی ساکنان مقصد تنزل خواهد کرد؛ به همین منظور، در این پژوهش سعی شدهاست پیامدها و اثرات مثبت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی حاصل از توسعۀ گردشگری بر توسعۀ شهر با رویکرد ارتقاء کیفیت زندگی در شهر گچساران (دوگنبدان) از دیدگاه کارشناسان امر بررسی شوند و از این طریق، راهکارهایی در جهت توسعۀ شهر گچساران پیشنهاد شدهاست. برای رسیدن به هدف تحقیق از روش توصیفی- تحلیلی از نوع پیمایشی و برای جمعآوری دادهها از ابزار پرسشنامه و برای تحلیل دادههای تحقیق از نرمافزار SPSS استفاده شدهاست. این تحقیق بر اساس موضوع از نوع پژوهشهای موردی و برحسب محتوا از نوع تحقیقات کاربردی است؛ که به تعیین و تفسیر متغیرهای مستقل و وابسته خواهد پرداخت. رویکرد تحقیق نیز از نوع اثباتگرایی بوده و به وسیلۀ آزمون همبستگی پیرسون به اثبات رابطۀ بین متغیرها میپردازد. در نهایت با تحلیلهای صورت گرفته در این پژوهش بین رونق گردشگری و بهبود کیفیت زندگی رابطۀ معناداری وجود دارد؛ همچنین، بین گسترش گردشگری و توسعۀ شهر رابطۀ معنادار و مستقیم وجود دارد.
گردشگری,توسعۀ شهر,کیفیت زندگی,شهر گچساران
https://jusg.uk.ac.ir/article_1838.html
https://jusg.uk.ac.ir/article_1838_6206b4fafa8f5c13f281c1e91aae4937.pdf
دانشگاه شهید باهنر کرمان
جغرافیای اجتماعی شهری
2645-7784
3
2
2016
08
22
تحلیل ظرفیتی فرم شهر با تاکید بر الگوی شهر فشرده (مطالعۀ موردی: شهر گرگان)
39
56
FA
مصطفی
شاهینی فر
استادیار گروه جغرافیای دانشگاه پیام نور
مهدی
خداداد
کارشناس ارشد جغرافیا و برنامه ریزی روستایی دانشگاه گلستان، گلستان، ایران
khodadadmehdi91@yahoo.com
مریم
بیرانوندزاده
پژوهشگر جهاد دانشگاهی لرستان، لرستان، ایران
beyranvand28@gmail.com
نوبخت
سبحانی
دانشجوی دکتری دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، گروه جغرافیا، تهران، ایران
n.sobhani65@gmail.com
10.22103/juas.2016.1839
یکی از پارادایم هایی که در دهههای پایانی قرن بیستم به منظور توسعۀ ظرفیتی شهر شکل گرفته، الگوی شهر فشرده است. در این الگو حالتهای پایدار برای حمل و نقل، کاربری ترکیبی، همبستگی اجتماعی و توسعۀ فرهنگی کارایی خاصی پیدا نموده و سبب ایجاد فضاهایی با تعامل اجتماعی بالا، مصرف انرژی کمتر و درجۀ بالای دسترسی برای شهروندان میشود. هدف از پژوهش حاضر، تحلیل ظرفیتی فرم شهر با تاکید بر الگوی شهر فشرده در شهر گرگان میباشد که از روش توصیفی– تحلیلی و پیمایش میدانی استفاده شدهاست. در این پژوهش، شهر گرگان به چهار منطقۀ شهری جهت سنجش پتانسیل هر منطقه برای اجرای الگوی شهر فشرده تقسیم شدهاست؛ همچنین، از هشت شاخص تراکم جمعیتی، زمینهای بایر و خالی، تراکم ساختمانی و دانهبندی قطعات، نظام دسترسیها، اختلاط کاربریها، دسترسی به زیرساختهای شهری، دسترسی به حمل و نقل شهری و دسترسی به مسیرهای پیادهرو استفاده شدهاست. یافتههای بهدست آمده از تحلیل فضایی- مکانی با استفاده از نرمافزار ArcGIS و روشهای تصمیمگیری چند معیاره MADM و مدل SAR، منطقۀ چهار با ضریب 41/6 Vat= دارای بیشترین پتانسیل و منطقۀ 1 با 7/12 Vat= دارای کمترین پتانسیل جهت پیادهسازی الگوی رشد فشردۀ شهری است. بررسی کالبدی فضایی شهر گرگان نشان میدهد که این شهر در برخی مناطق دارای پراکندگی در فرم و ساختار خود است. منطقۀ چهارِ شهر گرگان با بیشترین اختلاط کاربریها، بیشترین دسترسی محلهای، بیشترین زمینهای خالی جهت رشد هوشمند شهری و بیشترین دسترسی به حمل و نقل عمومی، زیرساختهای شهری و مسیرهای پیادهرو دارای بیشترین پتانسیل جهت رشد فشردۀ شهری است.
فرم کالبدی شهر,شهر فشرده,روش های تصمیم گیری چندمعیاره MADM,شهر گرگان
https://jusg.uk.ac.ir/article_1839.html
https://jusg.uk.ac.ir/article_1839_470bbeb02325a0c6804a7fb86be29548.pdf
دانشگاه شهید باهنر کرمان
جغرافیای اجتماعی شهری
2645-7784
3
2
2016
08
22
مدیریت توسعۀ فیزیکی شهر دهدشت با استفاده از مرزهای رشد شهری جهت توسعۀ پایدار روستاهای پیرامون
57
73
FA
حجت الله
شرفی
استادیار جغرافیا و برنامه ریزی روستایی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، ایران
hojjat.sharafi@yahoo.com
غلامعلی
خمّر
دانشیار گروه جغرافیا و برنامه ریزی شهری، دانشگاه زابل، ایران
علی
اشکبوس
دانشجوی کارشناسی ارشد جغرافیا و برنامهریزی شهری، دانشگاه تهران، تهران، ایران
10.22103/juas.2016.1840
گسترش شهر، شهرنشینی و افزایش تدریجی تعداد شهرهای بزرگ در جهان، به خصوص در کشورهای در حال توسعه و از جمله ایران از یک طرف و رشد شهرها، تمرکز و تجمع جمعیت و افزایش بارگذاریهای محیطی و اقتصادی بر بستر آنها از طرف دیگر، ضمن توجه بیشتر به شهرها، منجر به پذیرش نقشها و عملکردهای متعدد آنها شده است. هدف این پژوهش، مدیریت توسعه فیزیکی شهر دهدشت با استفاده از مرزهای رشد شهری، جهت جلوگیری از تغییر کاربری اراضی درجه یک و حاصلخیز کشاورزی و تغییر جهت رشد در زمینهای درجۀ دو و سه در جهت توسعه پایداری روستاهای پیرامون منطقه است. روش تحقیق، بر اساس ماهیت توصیفی- تحلیلی بوده است و به منظور گردآوری اطلاعات ابتدا به روش کتابخانهای، اسنادی و میدانی و سپس تحلیلها با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی و نرمافزار گوگلارث مورد بررسی قرار گرفت. نتایج کلی تحقیق نشان میدهد که رشد کنونی شهر دهدشت باعث تخریب زمینهای بکر کشاورزی در جهات شمال و شمال غربی میشود که این امر، متضاد با توسعۀ پایدار نواحی و روستاهای اطراف است و باید با یک برنامهریزی اصولی نسبت به تغییر جهت توسعۀ فیزیکی شهر، رشد شهر به قسمت غرب و جنوب شرقی که زمینها از اهمیت کمتری برخوردارند، هدایت شود.
توسعۀ فیزیکی,مرزهای رشد شهری,توسعۀ پایدار,شهر دهدشت
https://jusg.uk.ac.ir/article_1840.html
https://jusg.uk.ac.ir/article_1840_469594c29ec62e9009d5a9fd6bbe23e0.pdf
دانشگاه شهید باهنر کرمان
جغرافیای اجتماعی شهری
2645-7784
3
2
2016
08
22
بررسی و تحلیل مدنیّت های باستانی با استفاده از کاربرد GIS -RS (مطالعۀ موردی: محوّطه های هخامنشی مرودشت)
75
92
FA
احسان
کریمی
کارشناس ارشد باستان شناسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد کازرون، ایران
babajamali_farhad@yahoo.com
فرهاد
باباجمالی
استادیار ژئومورفولوژی، دانشگاه هنر اصفهان، ایران
f.babajamali@aui.ac.ir
فرهاد
جوانرویی
کارشناس ارشد سنجش از دور و سیستم اطلاعات جغرافیایی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات تهران، ایران
10.22103/juas.2016.1841
امروزه به کارگیری چارچوبهای معرفتی و نظری یک رشته در رشتۀ دیگر به معنای اختلاط میان رشتهها تلقی نمیشود؛ بلکه هرگاه نتوان پارهای از مسائل را در رشتهای جویا شد، یاری گرفتن از رشتههای دیگر، به آشکارسازی موضوع کمک خواهد نمود. با چنین رویکردی در این پژوهش سعی برآن است با توجه به مبانی نظریههایی که تا کنون در علوم جغرافیایی (ژئومورفولوژی) نسبت به استقرار مراکز جمعیتی و مدنیتهای دیرینه در ایران شکل گرفته] چگونگی استقرار جمعیتهای انسانی گذشتۀ ایران در این مکانها بررسی شود. برای نیل به این مقصود، مطالعات اسنادی در حوزۀ دانش باستانشناسی و نظریههای جدید در حیطۀ دانش جغرافیا (معطوف به ریختشناسی زمین در استقرار مدنیّتهای گذشته) و برداشتهای میدانی همراه شده است. سپس با استفاده از GIS-RS، از طریق تلفیق باندهای طیفی، تفسیر چشمی، بارزسازی تصویر باندهای 5 ، 7 و 13 سنجندۀ لندست ETM+8 و همپوشانی لایههای وکتوری و رستری اقدام به مدلسازی سه بعدی در تحلیلهای مکانی این محوّطهها شده است. نتایج نشان میدهد هرچند دیرینهشناسان در سکونتگزینی مراکز انسانی در گذشته به ابراز عقیده و نظرات مستقلی پرداختهاند که در جای خود ارزشمند است؛ اما در واقع، پارهای از مسائل مانند شناخت فرمهای زمین و یا هویّت مکانی که مستعد چنین تمرکزی بوده به درستی روشن نشده است؛ به همین دلیل، آمایش این مراکز به عنوان هویّتهای مدنی و باستانی ایران و یا هرگونه مدیریتی در این محوّطهها دچار چالشهای عدیدهای بوده است. بارزسازی گذشتۀ این محوّطهها که مطمح نظر این پژوهش است، میتواند در مدیریت و برنامهریزی پایدار و حفظ میراثهای گذشته سودمند باشد.
ژئومورفولوژی,باستان شناسی,مدنیت,سیستم اطلاعات جغرافیایی,سنجش از دور
https://jusg.uk.ac.ir/article_1841.html
https://jusg.uk.ac.ir/article_1841_edf095f7d67584b4295d81c3c9f7fb5a.pdf
دانشگاه شهید باهنر کرمان
جغرافیای اجتماعی شهری
2645-7784
3
2
2016
08
22
ارزیابی نقش مؤلّفۀ کیفیت فضای شهری در مطلوبیت محورهای پیادۀ گردشگری (مطالعۀ موردی: محور ورودی بازار شهر کرمان)
93
111
FA
نسرین
محمدی زاده
دانش آموختة دکتری شهرسازی، مدرس گروه شهرسازی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرمان، ایران
n.mohammadizadeh@gmail.com
10.22103/juas.2016.1842
کلیّت بازار ایرانی به عنوان فضایی گردشگری حائز اهمیت است که لزوم در نظر گرفتن محورهای دسترسی به آن در نقش ورودی نقش بسزایی را در تشخص و خاطره انگیزی بازار ایفا مینماید. مسالۀ تحقیق، عدم تعیین محورهای درخور ورودی برای بازار کرمان است. این پژوهش با هدف بررسی محورهای ورودی مناسب یعنی مسیرهای پیادۀ گردشگری در صدد این است که مؤلفههای کیفی مطلوبیت بخش این گونه از فضاهای شهری را در مورد ورودی بازار کرمان شناسایی نماید و بر اساس این مؤلّفهها، مسیرهای نمونۀ انتخاب شده را به عنوان محور ورودی بازار کرمان اولویتبندی نماید. بر این اساس، روش تحلیلی استفاده شده، روش تحلیل سلسله مراتبی فازی است که با در دست داشتن هدف مورد نظر پژوهش و معیارهای انتخاب شده از محتوای مفاهیم نظری و ارزیابی شده از منظر سه عامل کاربران فضا، متخصصان و مشاهدۀ مستقیم از فضا به بررسی و تحلیل گزینههای انتخاب شده، بر اساس ساختار روش تحلیلی پژوهش میپردازد. مطالعۀ موردی، نشاندهندۀ این است که بر اساس معیارهای ارزیابی شده، محور تجلی از بیشترین مطلوبیت از نظر مؤلّفههای کیفیت مسیرهای پیادۀ گردشگری به عنوان محور ورودی بازار کرمان برخوردار میباشد. نتایج حاصل از این پژوهش، نشاندهندۀ این مدّعاست که مؤلّفههای کیفیت قرارگاه رفتاری، امنیت، سازگاری و کیفیت محیط کالبدی که از مؤلفههای اصلی کیفیت فضاهای شهری محسوب میشوند، ارتباط معناداری با سطح تعاملات اجتماعی و میزان حضور شهروندان در محورهای ورودی بازار کرمان دارند.
کیفیت فضای شهری,محور گردشگری,ورودی گردشگری,بازار کرمان
https://jusg.uk.ac.ir/article_1842.html
https://jusg.uk.ac.ir/article_1842_86ddefcfa8bd613b3bfc980b49c9115a.pdf
دانشگاه شهید باهنر کرمان
جغرافیای اجتماعی شهری
2645-7784
3
2
2016
08
22
شناسایی و تدوین استراتژیهای توسعۀ گردشگری سلامت (مطالعۀ موردی: کلانشهر تبریز)
113
130
FA
سعید
ملکی
0000-0001-6884-4259
دانشیار گروه جغرافیا و برنامه ریزی شهری، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران
malekis@scu.ac.ir
حیدر
رخشانی مقدم
کارشناس ارشد جغرافیا و برنامه ریزی شهری، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران
شاهرخ
زادولی خواجه
دانشجوی دکتری جغرافیا و برنامه ریزی شهری، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران
sh.zadvali@yahoo.com
10.22103/juas.2016.1843
امروزه گردشگرى سلامت از رو به رشدترین بخشهای صنعت گردشگرى در جهان است و به صورت یکی از صنایع جذّاب در زمینههای اقتصادی، اشتغالزایی، معرفی فرهنگها و حتی ایجاد منافع سیاسی برای کشورها مطرح است. از این رو، هدف این تحقیق، بررسی نقاط قوّت و فرصتهای گردشگری سلامت کلانشهر تبریز و ارائۀ راهبردهای اجرایی برای توسعۀ آن میباشد. روش تحقیق، توصیفی– تحلیلی با ماهیت کاربردی است که برای جمعآوری اطلاعات از روش مصاحبه و برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از مدل استراتژیک SOAR و مدل ANP استفاده شدهاست. جامعۀ آماری این پژوهش جمعیت شهر تبریز، گردشگران، مسئولان مرتبط با امور گردشگری، استادان و کارشناسان (حدود 160000 نفر) است که حجم نمونه نیز بر اساس فرمول کوکران 400 نفر برآورد شد. بر اساس نتایج بهدست آمده، شهر تبریز با دارا بودن جاذبههای طبیعی (ظرفیتهای مناسب چشمههای درمانی، آب درمانی و لجن درمانی) و همچنین متخصصان و قابلیت مختلف پزشکی و همسایگی با کشورهای مختلف ترکیه، آذربایجان، ارمنستان و ... قابلیت تبدیل به یک نمونۀ موفق گردشگری به خصوص گردشگری سلامت را داراست. از جملۀ راهبردهای مؤثر بر توسعۀ گردشگری سلامت در شهر تبریز نیز تدوین قوانین منسجم برای جذب گردشگری سلامت و سیاستگذاری کلان دولت برای رفع موانع گردشگری درمانی و ارائۀ تسهیلات بانکی برای بالا بردن کیفیت خدمات و تسهیلات ایجاد هماهنگی بر عناصر تأثیرگذار در سیستم برنامهریزی گردشگری شهر و اخذ و تسهیل صدور ویزا برای گردشگران ورودی از کشورهای دیگر به ترتیب با امتیاز 1446/0 و 1256/0 بر اساس مدل ANP میباشد.
برنامهریزی راهبردی,گردشگری سلامت,مدل سوآر,کلانشهر تبریز
https://jusg.uk.ac.ir/article_1843.html
https://jusg.uk.ac.ir/article_1843_bfe5b8dc4a793bad9160aa23399d7ee1.pdf
دانشگاه شهید باهنر کرمان
جغرافیای اجتماعی شهری
2645-7784
3
2
2016
08
22
سنجش نابرابری فضایی شاخص های فرهنگی بین شهرستانی با استفاده از مدل ویکور (مطالعۀ موردی: شهرستان های کرمانشاه)
131
149
FA
محمد
ویسیان
کارشناس ارشد جغرافیا و برنامه ریزی شهری، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران
mwaysian63@gmail.com
معصومه
حسینی
کارشناس ارشد جغرافیا و برنامه ریزی شهری، دانشگاه حکیم سبزواری، سبزوار، ایران
طاها
ربانی
دانشجوی دکتری جغرافیا و برنامه ریزی شهری، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
علی
موحد
دانشیار جغرافیا و برنامه ریزی شهری دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران
movahed_a@scu.c.ir
10.22103/juas.2016.1844
از مهمترین مسائل مؤثر بر رفتارها در جوامع انسانی مقولۀ فرهنگ است. در بیشتر کشورهای در حال توسعه، توسعۀ فرهنگی یکی از ابعاد اصلی فرایند توسعه محسوب میشود. بنابراین برای برنامهریزی، تخصیص منابع و اعتبارات میان مناطق مختلف، شناسایی جایگاه منطقه در بخش مربوطه و سطحبندی برخورداری از مواهب توسعه ضروری است. هدف از این پژوهش، تعیین و تحلیل سطح توسعۀ فرهنگی و نابرابری ناحیهای شهرستانهای استان کرمانشاه با استفاده از مدل آنتروپی- ویکور است. جامعۀ آماری پژوهش، 14 شهرستان استان کرمانشاه است. رویکرد حاکم بر این پژوهش توصیفی- کمی و تحلیلی است. در این پژوهش از 20 شاخص فرهنگی برای سطحبندی و جایگاه هر یک از شهرستانهای استان کرمانشاه در چهار سطح توسعه یافته (فرا برخوردار)، در حال توسعه (برخوردار)، توسعه نیافته (نیمه برخوردار) و محروم (نابرخوردار) بهره گرفته شدهاست. یافتههای پژوهش مبین آن است تنها شهرستان کرمانشاه در سطح توسعه یافته و رتبۀ اول قرار دارد و شهرستانهای اسلام آباد غرب و صحنه در سطح درحال توسعه (برخوردار) و رتبۀ دوم قرار دارند. شهرستانهای کنگاور، سنقر، هرسین، پاوه، سرپل ذهاب، گیلانغرب، قصر شیرین در سطح توسعه نیافته (نیمه برخوردار) و در رتبۀ سوم و شهرستانهای روانسر، دالاهو، ثلاث باباجانی و جوانرود در سطح محروم (فروبرخوردار) و رتبۀ چهارم قرار دارند. یافتههای حاصل نشان میدهد که نابرابریهای فضایی فرهنگی، در سطح استان بسیار بالا است و تناسب چندانی با عدالت اجتماعی نداشته و لازم است به توزیع عادلانۀ منابع وخدمات فرهنگی در سطح توسعۀ فرهنگی توجه جدّی شود.
نابرابری فضایی,توسعۀ فرهنگی,مدل ویکور,کرمانشاه
https://jusg.uk.ac.ir/article_1844.html
https://jusg.uk.ac.ir/article_1844_9763c06bf0bd4ea93c3ca7f194b952ef.pdf